۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

مِلک شخصی (یُواخیم لافوسه) - 2006



پاسکال مادری است که به همراه پسران دوقلوی جوان خود، فرانسوا و تیِری، در خانه ای در حومه شهری در بلژیک زندگی می کند. لوک پدر خانواده از مادر جدا شده و زندگی جداگانه ای دارد، ولی هر از چند گاهی به بچه ها سر می زند و به آنها پول می دهد. پاسکال با جان، مرد همسایه، رابطه دارد و به تشویق او تصمیم می گیرد که خانه را بفروشد و جدا از بچه ها، که اکنون بزرگ شده اند، زندگی جدید و بدون دردسری را آغاز کند. اما موضوع به همین سادگی نیست. دوقلوهای جوان وقتی که پی می برند که مادرشان قرار است خانه را بفروشد بنای ناسازگاری گذاشته، پدر را از فروش خانه آگاه می کنند، رابطه شان با مادر به تنش، حسادت و بدگمانی منجر می شود. اما مادر مصمم است که زندگی فعلی خود را به هر نحوی که است تغییر دهد...



یواخیم لافوسه فیلمساز جوان بلژیکی، متولد 1976 در بروکسل است. اولین تجربه سینمایی او فیلم کوتاه پروژه فارغ التحصیلی اش بود که در جشنواره نامور بلژیک سال 2001 موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم کوتاه شد. اولین فیلم بلند او "جنون شخصی" (سال 2004)، و فیلم بعدی اش "آنچه که ترا خوشبخت می کند" که بر پایه اتوبیوگرافی اش بود (سال 2006)، هر دو نامزد یوزپلنگ طلایی جشنواره لوکارنو شدند. فیلم "ملک شخصی" با حضور بازیگران مشهوری چون ایزابل هوپر، جرمی رنیه (و برادرش یانیک رنیه) و با بودجه استودیو بود که تواناییهای او را به عرصه ظهور کشاند و او را به عنوان فیلمسازی مستعد به دنیای سینما معرفی کرد. فیلم در جشنواره ونیز حضور یافت و نامزدی شیر طلایی جشنواره را از آن خود نمود، همچنین با تمجید منتقدان نیز مواجه گشت.

فیلم خانواده ای را به تصویر می کشد که عدم حضور یکی از والدین و همچنین عشق افراطی باعث ایجاد عدم تعادل در خانواده می شود. موضوع عدم تعادل و عدم وجود مرز در روابط به نوعی در اثر بعدی لافوسه با عنوان "درسهای شخصی" (سال 2008) نیز حضور دارد. این فیلم داستان نوجوان 16 ساله را روایت می کند که برای یادگیری تنیس با شخصی سی و چند ساله به عنوان مربی، آشنا می شود. رابطه این دو در ابتدا به عنوان مربی وشاگرد رضایت بخش است اما به گفته لافوسه چون شاگرد توان تشخیص "تعلیم" و "تعدی" را ندارد، رابطه آن دو به حیطه تاریکی کشانده می شود.

لافوسه درباره قصه فیلم "ملک شخصی" می گوید : "این فیلم قصه یک مادر مقتدر است. همجنین پسری در فیلم وجود دارد که از پدرش دفاع می کند، پدری تا حدی فراموش شده و به طور نمادین مرده. همانطور که خواهیم دید تدبیر من برای جستجوی رستگاری برای فردی بسیار خشن و همراه ساختن مخاطب با شخصیتی که، به خاطر اینکه پسرِ مادری بسیار مقتدر است، به ورطه رابطه ای خودخواهانه، ویرانگر و خشن فرو می رود، موثر واقع شده است. هنگام نوشتن، باغ آلبالوی چخوف همچنین امبرسونهای باشکوه ولز را در ذهن داشتم. با توجه به این ارتباط با مالکیت، البته مالکیت به مفهوم دیوارها، به جای ارتباط آن با سوالاتی همچون : والدین بودن جه معنایی دارد؟ بجه داشتن چطور؟ پسر بودن چه معنایی دارد؟، هدف فیلمنامه ملک شخصی این است که در پایان فیلم، مخاطب از خودش درباره محدوده های هر شخص سوال کند. محدوده های مسوولیت. اینجا دو جوان بالغ دوقلو هستند، که با مادرشان زندگی می کنند و در برابرش رفتاری خشونت آمیز دارند. و تمام اینها اتفاقی روی نمی دهد. اعتقاد دارم که سیستمی ورای آن وجود دارد."



مانولا درگیس در نیویورک تایمز می نویسد : "در ملک شخصی، فیلمی درباره محدوده ها بدون ذره ای گفتار درمانی، بندهایی که پیوند می دهند، محکمتر و محکمتر کشیده می شوند. از بسیاری جهات قصه ای است در باب غفلت و بی توجهی و در باب این که چگونه حتی بهترین نیتها، حتی عشق مادر و هواخواهی فرزند، به صورت مخاطره آمیزی به انحراف کشیده می شود. عشق، به تنهایی کافی نیست، مطابق آنچه که به نظر، آقای لافوسه می گوید، آنچه مهم است چیزی است که با آن عشق انجام می دهید، از آن به عنوان عصای زیر بغل بهره می برید یا پتوی اطفای حریق، آنرا پرورش می دهید یا فرصتها را به باد می دهید. عشق ما را بی رحم می نماید. ولی زیبایی این فیلم که به صورت قابل ستایشی فروتن و از بُعد احساسی راستین می باشد، این است که گذشته از این که بی رحمی چقدر عمیق است، آقای لافوسه و بازیگرانش مجالی به ما نمی دهند که عشق را از یاد بریم. ممکن است فیلمی شدیدا مبنی بر احساس به نظر برسد، در واقع عینا احساس است."

کِنِت توران در نوشته خود در لوس آنجلس تایمر می گوید : "هیچ وحشتی همانند وحشتهای خانواده نیست. کابوسهایی که در زندگی روزمره پنهان هستند ترسناکتر از هر وضعیت بغرنجی هستند، و فیلمهای ترسناک واقعی در آشپزخانه های گرم و راحت خانواده روی می دهد تا در مُتلهای متروکه. تاثیر احساسی شدید ملک شخصی فیلمی تکان دهنده با بازی ایزابل هوپر، گواهی است بر این مدعا. درامی مبتنی بر شخصیت با بازیهای بی عیب و نقص که بر محور مادر و دو پسر دوقلویش شکل می گیرد، ملک شخصی نشان می دهد که پیوندها در خانواده ها چقدر می توانند مستحکم و چقدر وحشتناک باشند. ساخته یواخیم لافوسه بلژیکی، خط میان عشق و نفرت را با چنان بی رحمی حکاکی می کند که تقریبا بی سابقه است. گر چه قسمتی از قصه، نوشته لافوسه و فرانسوا پیرو، بر محور فروش احتمالی خانه خانواده شکل می گیرد، عنوان ملک شخصی همچنین به رفتار انسانهایی اشاره می کند که اغلب حس می کنند که بر اشخاص دیگر و به خصوص بر اعضای خانواده مالکیت دارند. بی دلیل نیست که فیلم با جمله 'تقدیم به محدوده هامان' شروع می شود."

سایت اند ساند درباره بازی زیبای خانم ایزابل هوپر در فیلم می نویسد : "استادانه و تاثیرگذار را می توان به ملک شخصی نسبت داد، ولی فیلم بدون ایزابل هوپر از جوایز جشنواره ها و پخش بین المللی بهره ای نمی برد. البته نباید شگفت زده شد ازگفتن این که ستاره برخی از بزرگترین دستاوردهای سینمای مولف در طول بیش از سی سال گذشته همچنان باشکوه است. ولی لافوسه را نیز باید مورد تقدیر قرار داد به خاطر این که اجرای فاخری را از شخصیت ستاره اش سبب می شود : تواناییش در ترکیب کردن کاریزما در کنار سادگی (تاکید شده در بعضی ازنماهای بلند)، احساسات شدید در کنار سردی، جذابیت جنسی در کنار ظاهری ساده (اندکی از ستارگانِ در این اندازه قبول خواهند کرد که بدون هیج آرایشی، با لباسهای معمولی و چشمان قرمز در برابر دوربین قرار گیرند). در حالی که ملک شخصی هیچ کدام از آن خیره سری های جنسی را که مشخصه بسیاری از نقشهای اوست، ندارد، اما قاطعیتِ سردِ مختص او، تمام و کمال آن خواسته پاسکال را برای پیگیری یک زندگی جدید، به جای فارغ از خویش شدن و تسلیم در برابر امیال فرزندان، انتقال می دهد. هوپر، ستاره ای که با فیلمسازان برجسته ای همچون گدار، پیالا، شابرول، شرو، رویز و غیره پیوند می خورد، همچنین به خاطر تمایل به پشتیبانی از فیلمسازان در ابتدای راه حرفه شان، معروف و قابل احترام است. بدون او، ملک شخصی ممکن نبود ساخته شود، و به خاطر این باید از او سپاسگزار بود."



دوربین لافوسه تقریبا در تمام طول فیلم ایستاست و نماها مدیوم. بازیگران از قاب خارج می شوند و بر می گردند و دوربین آنها را تعقیب نمی کند. وضعیتی که در خانواده فیلم حاکم است، در واقع آنها را به دام انداخته و اجازه حرکت به آنها نمی دهد، و لافوسه با سبک بصری خود احساس محصور بودن و تنش را به خوبی به مخاطب انتقال می دهد. بازیهای فیلم همه درخشان است، ایرابل هوپر اگر در "معلم پیانو" رابطه غریبی با مادر خود داشت و با او در یک تختخواب می خوابید، اینجا رابطه با فرزندانش عجیب تر است، صحنه ای در فیلم هست که اکثر منتقدان به آن اشاره کرده اند، مادر، برهنه، در حال دوش گرفتن و پسر در کنارش در حال مسواک زدن ...

8/10