سیسیلی و یواکیم دو جوان عاشق ساکن کپنهاگ هستند. در ابتدای فیلم، یواکیم، سیسیلی را با پیشنهاد ازدواج خود غافلگیر و شادمان می کند. اما این شادمانی دیری نمی پاید، چرا که فردای آن روز، یواکیم در یک سانحه تصادف به بیمارستان منتقل می شود. راننده اتومبیل زنی است به نام ماری که از قضا شوهرش نیلز، دکتر همان بیمارستانی است که یواکیم در آن بستری است. یواکیم پس از به هوش آمدن از گردن به پایین فلج می شود. سیسیلی حال و روز آشفته ای پیدا می کند. ماری که خود را مسوول این فاجعه می داند به شوهرش اصرار می نماید که ماری را دلداری داده، او را در این اوضاع، تنها رها نکند. داستان از آنجا اوج می گیرد که رابطه میان نیلز و سیسیلی به تدریج از حالت هم صحبتی و دلداری فراتر می رود و نیلز عاشق ماری می شود. داستان از این به بعد روابط پرتنش و التهاب این چهار شخصیت را دنبال می کند و پایان داستان را بسیار دشوار می کند، یواکیم که به دلیل اوضاع در هم ریخته اش از خود و سیسیلی بیزار شده است، سیسیلی که عشق خود به یواکیم را نمی تواند فراموش کند و از سویی برای آرام گرفتن به نیلز پناه برده است، نیلز که عشق پر التهابش او را از همسر و سه فرزندش غافل کرده است، و در نهایت ماری که با ترس از هم پاشیدگی خانواده اش روبرو می شود...
سوزان بیر یکی از فیلمسازان مشهور سینمای دانمارک است که کار خود را با ساخت "فروید خانه را ترک می کند" در سال 1991 آغاز کرد. فیلم در جشنواره های محلی دانمارک از جمله جشنواره بودیل و جشنواره رابرت، جوایزی را از آن خود کرد. بیر پس از ساخت چند فیلم دیگرکه غالبا آثار متوسطی بودند، در سال 1999 با ساخت "یکّه تنها" که یک کمدی رمانتیک بود، توانست برای خود شهرتی در دانمارک دست و پا کند. فیلم جوایز متعددی را در جشنواره های بودیل و رابرت از آن خود کرد و با فروش فوق العاده ای روبرو شد، چنان که می گویند فروش فیلم در تاریخ سینمای دانمارک بی سابقه بوده است. "قلبهای گشاده" که بر اساس قواعد دگما (بیست و هشتمین فیلم دگما) ساخته شد، نام سوزان بیر را به عنوان فیلمسازی مستعد در سینمای جهان ثبت کرد و راه را برای موفقیت های آتی او هموار نمود. فیلم علاوه بر فروش خوب در دانمارک و چهل کشور دیگر و موفقیت در جشنواره های دانمارک، در جشنواره های خارجی همچون سن سباستین و تورنتو مورد تحسین قرار گرفت و منتقدان نیز از ان به عنوان یکی از آثار مهم و متفاوت دگما نام بردند. "برادران" محصول سال 2004 توانست در جشنواره فیلم اروپا نامزدی هشت جایزه اصلی را از آن خود کند. حقوق ساخت فیلم توسط هالیوود خریداری شد و فیلم توسط جیم شریدان در سال 2009 با حضور بازیگران مشهور هالیوود بازسازی شد. فیلم "پس از عروسی" نامزدی اسکار بهترین فیلم خارجی را در سال 2007 برای او به ارمغان آورد و راه را برای ورود او به هالیوود باز نمود. "چیزهایی که در آتش از دست دادیم" نخستین فیلم سوزان بیر است که با حضور ستارگان هالیوود بنیچیو دل تورو و هالی بِری ساخته شد که مورد تحسین منتقدان آمریکایی قرار گرفت.
سوزان بیر در این فیلم و کلا در فیلمهای پس از "قلبهای گشاده" گر چه از قواعد دگما پیروی نکرد اما به صورت واضحی می توان تاثیر دگما را در انتقال احساسات شخصیتها و نوع تصویر برداری و در کل واقع گرایی آثار او حس کرد. چنان که خود او نیز گفته است که تجربه یک فیلم دگما، "زیبایی بی آلایشی و سادگی بیش از حد" را به او آموخته است.
سوزان بیر در مورد وفاداری به دگما در فیلم "قلبهای گشاده" می گوید : "ما می توانستیم آن را به صورت یک فیلم معمولی بسازیم، ولی حس کردیم که بهره بردن از واقع گرایی غریب دگما، تاثیر فیلم را بیشتر می کند. هیچ نور مصنوعی وجود ندارد، پس شما مجبورید که به عنوان یک فیلمساز با این دنیای خیلی واقعی و زشت سر و کار داشته باشید. بازیگران لباسهای خودشان را سر صحنه می آوردند. قصه، تاثیر زیادی از آن احساس شدید واقعیت گرفت و به همین دلیل من آن را برگزیدم. خیلی آزادانه به نظر می رسد که هیچ گونه تصمیم خلاقانه گرفته نشود. دگما شبیه پیش بردن یک زندگی مذهبی است که در آن شما خود را از انتخابهای ویژه خلاص می کنید. زندگی را آسانتر می کند."
بیر در توضیح دلیل استقبال مردم در دانمارک از این فیلم می گوید : "به ویژه بعد از یازدهم سپتامبر، مردم نیاز داشتند که درباره ترس از این که چیزی هولناک وارد زندگیشان شود، صحبت کنند. 'قلبهای گشاده' بیرون آمد و این موضوع را در برداشت. همچنین فیلم یک قصه عشقی سرگرم کننده است، به صورتی که مردم را تشویق کرد که بروند و آنرا ببینند. در واقع ترکیب عمق و سرگرمی است. من دوست ندارم که فیلمی را ببینم که تنها عمیق باشد. می خواهم که به نوعی سرگرم نیز بشوم."
بیر در جواب آنان که فیلم را ضد اخلاق می دانند، می گوید : "جالب است، بعضی از خانمها گفته اند که 'چطور می توانی از شخصیت نیلز دفاع کنی؟'. آنها می گویند که او باید سر حرف خود بایستد و نمی تواند خانواده اش را به خاطر علاقه شدیدش به یک دختر جوان ترک کند. برای من این حرف خیلی آزار دهنده است. ما یک بنیاد گرایی خانوادگی در جامعه مان داریم. و من به هیچ گونه بنیاد گرایی، اعتقادی ندارم."
گونِر رِلین منتقد فیلمهای اسکاندیناوی در وِرایتی در مورد فیلم می نویسد : "فیلمِ دگما و در عین حال تلخ، اندیشمندانه و کاملا جذاب سوزان بیر 'قلبهای گشاده' ، یک اثر درخشان ویژه است. نگاه فیلم به راههای غریبی که گاه عشق وارد زندگی های انسانها می شود هم واقع گرایانه است و هم به صورت صادقانه ای انسانی. ... گرچه فیلمنامه همانند یک سُوپ اپرا (soap opera) به نظر می رسد، اما در دستان بیر و بازیگران پیچیده اش، فیلم به یک نگرش صادقانه و گاه دردناک به دینامیک احساسی بدل گشته است. انسانها عاشق می شوند در زمانی که انتظار آنرا ندارند، وبرای سیسیلی و نیلز، که تا کنون رابطه شاد و خوشبختی داشته اند، یک ملاقات اتفاقی در پی یک تراژدی، زندگیشان را دگرگون می کند. ... فیلم رسما یک فیلم دگما است مثلا از نور موجود استفاده می کند ولی گاه از قواعد پیروی نمی کند. اول از همه می توان مخصوصا به موسیقی نواخته شده روی صحنه های فیلم اشاره کرد و همچنین طراح لباس و گریم که در لیست تیم سازنده به آنها اشاره می شود. اما روی هم رفته، فیلم با وجود سادگی قصه با به کار بردن قواعد دگما به اثری با ارزش تر و به یکی از بهترین آثار در این فرمت تبدیل گشته است."
کِوین توماس در لوس انجلس تایمز می نویسد : "فیلم 'قلبهای گشاده'، نماینده رسمی دانمارک برای بخش فیلم خارجی اسکار، عنوان فوق العاده مناسبی دارد. فیلم کنکاشی است درباره این که چگونه انسانها با عواقب یک فاجعه کنار می آیند، فاجعه ای که زندگی یک زوج جوان و یک دکتر و خانواده اش را دگرگون می کند. آنچه که کارگردان سوزان بیر در فیلمش به صورت مبرهن نشان می دهد این است که آنان که می خواهند در جهت صداقت احساسات بکوشند، آنان که این جرات این را دارند که قلب هایشان را بگشایند، شانس التیام دردهایشان و شانس ادامه زندگیشان را دارند. ... تمامی عناصر برای یک بحران احساسی مهیاست، بحرانی که در آن چهار فرد بالغ و سه بچه در معرض آسیب دیدن هستند. شخصیت های بیر هم، از این بحران زخم نخورده بیرون نمی آیند ولی با عین حال با واکنش مناسب خود پایدار می مانند، با آن وقار درونی که آنها را از تسلیم شدن در برابر خودخواهی بر حذر می دارد و پایداری آنها را برای تلاش در پیشبرد زندگیشان تقویت می کند. بیر این واقعیت را می پذیرد که در هر لحظه ای، چیزهای بد می تواند برای آدمهای خوب روی دهد، چیزی که دغدغه اوست تلاشی است که آدمهای خوب در برابر آن انجام می کنند، گر چه حتی ناچار به آسیب زدن به خود و دیگران باشند."
استِفِن هولدِن در نیویورک تایمز ضمن اینکه فیلم را نمونه ای کامل از تفاوت میان درام واقعی و درام سوپ اپرایی بر می شمرد، از شخصیت پردازی فیلم تقدیر می کند : "یواکیم سرنوشتش را صبورانه و بدون احساسات گرایی قبول نمی کند. در حالی که درمی یابد که روزهای تنومندی اش سپری شده و زندگی جنسی اش تمام شده است، دیوانه وار به عالم و آدم حمله می کند. او برای سیسیلی سناریوی از کار افتادن اندام جنسی اش را ترسیم می کند. ... هنگامی که خشم و دیوانگیش شدت می گیرد، او هم به صورت موجودی مخوف جلوه می کند و هم به صورت دردناکی قابل دلسوزی، و فیلم شما را در موقعیت ناخوشایند کسی قرار می دهد که با خشم او همدردی می نماید ولی هیچ کمکی نمی تواند بکند... وقتی که سیسیلی در موقعیتی آشفته و ناتوان از هیچ کمکی به او قرار می گیرد برای آرام گرفتن به نیلز پناه می برد، ... و نیاز او برای دلداری ناگهان شعله های احساسات را درنیلز بیدار می کند. ... خانم استین حس ترحم انگیز عاری از امیدی را به شخصیت ماری می دهد، زنی که برای حفظ خانواده اش می جنگد. برای او درد آور است که تلاش های ظاقت فرسای او ممکن است حریف شعله های شدید احساسات تند نیلز نشود. ... شخصیت شوهر خیانتکاربا بازی آقای میکِلسِن یک هرزه پست نیست بلکه همچون مردی صاعقه زده است، گیج و بی اختیار سوار بر تکانه های احساسات است که او را به صورت فزاینده ای میان وحشت و شهوت بالا و پایین می برد."
شاید داستان فیلم، آثار مشهوری چون "جذابیت مرگبار" و "بی وفا" ساخته آدریَن لاین را در ذهن تداعی کند، که هر گاه مرد یا زن در رابطه خود مرتکب خیانت شوند، به سزای اعمال خود می رسند و در پایان مرد و زن خاطی از کرده خود پشیمان می شوند و در نهایت بنیان خانواده را باید با هر قیمتی که شده است، حفظ کرد. اما سوزان بیر در این جا به هیچ وجه قصد روایت یک داستان اخلاقی اندرز دهنده را ندارد، بلکه همان طور که کِوین توماس گفته است، فیلم چنانکه از نامش پیداست حکایت قلبهای گشاده است و از این نظر، مضمون فیلم یگانه و بدیع و در عین حال برای تماشاگر، چالش برانگیز است. فیلم های دگما بیشتر وجه هنری بارزتری دارند تا وجه سرگرمی. اما سوزان بیر در این فیلم با استفاده از دگما توانسته به گفته خودش فیلمی سرگرم کننده و در عین حال عمیق بسازد. شاید حتی اگر فیلم به صورت دگما ساخته نمی شد، تاثیرگذاری خود را تا حد زیادی از دست می داد. به همین دلیل فکر نمی کنم که نسخه هالیوودی فیلم که قرار است توسط زک براف بازسازی شود در حد و اندازه نسخه اصلی باشد ...8.5/10