۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه

لئونرا - لانه شیر (پابلو تراپرو) - 2008


دقایق ابتدایی فیلم خولیا به پلیس زنگ می زند و قتلی را در آپارتمانش گزارش می دهد. پلیس پس از مراجعه، با بدن زخمی رامیرو، دوست پسر خولیا و جسد مارتا، دوست رامیرو که هر سه در یک آپارتمان زندگی می کردند، روبرو می شود. رامیرو، خولیا را قاتل معرفی می کند و خولیا که باردار است، روانه زندان، بند زنان بچه دار و باردار می شود. خولیا که خود را بی گناه می داند، از یک طرف باید برای رفع اتهام وارد شده تلاش کند و از طرفی باید با مشکلات زندان کنار آید و برای بجه ای که در راه است، فکری نماید. رامیرو نیز باید بین زندگی خودش و زندگی خولیا و بچه یکی را انتخاب کند...

شاید زندان را بتوان جزو مکان هایی دانست که بیشتر افراد در طول زندگی خود آن را به صورت واقعی ندیده اند و تصویری که از آن در ذهن دارند به مدد سینما، ساخته و پرداخته شده است. در حقیقت زندان در سینما جایی بوده است که داستان های تاثیر گذار و شاهکارهایی از تاریخ سینما در آن روایت شده است. داستان هایی که سرشار از درد و زجر است چون "سریع السیر نیمه شب" ساخته آلن پارکر و داستان هایی درباره امید چون "رستگاری شاوشنگ" ساخته درخشان فرانک دارابانت. شاید نکته مشترک اکثر این فیلم ها ترسیم کردن دنیایی است که تنها مردان شخصیت های آن را می سازند.

لئونرا نیز فیلمی است درباره زندان، این بار یک زن به همراه نوزادش، شخصیت اصلی آن است. فیلم ساخته کارگردان آرژانتینی، پابلو تراپرو است. فیلم در جشنواره های مختلف مورد تحسین قرار گرفت و یکی از نامزدان نخل طلایی جشنواره کن در سال 2008 نیز بود و فیلم معرفی شده از آرژانتین برای رقابت اسکار 2009 نیز می باشد.

فیلم لئونرا داستان پر پیچ و خمی ندارد و در حقیقت روایت زندگی یک زن باردار در زندان است. خولیا فردی است که زندگی سختی داشته است و فردی است تنها و منزوی. مادرش در فرانسه زندگی می کند و رابطه خوبی با دوست پسرش ندارد. او موجودی خالی از احساس شده است چنان که در اولین شب زندان، چیزی که او را بیشتر آزار می دهد بچه در راهش است و از این رو مشت بر شکمش می کوبد تا از آن رهایی یابد. فیلم از یک سو روایت ایستادگی خولیا در برابر مصائب زندان است و از سویی دیگر روایت مادر شدن او. خولیا گویا با مادر شدن، بخشی از احساسات زنانه خود را باز می یابد و او را تبدیل به زنی می کند که عاشقانه بچه اش را دوست دارد. در حقیقت نام فیلم "لانه شیر"، اشاره به شیری دارد که بچه اش را سرسختانه دوست دارد.

پابلو تراپرو که نوشتن فیلمنامه را نیز به عهده داشته است، سعی کرده است که فیلمی واقع گرا بسازد و از قهرمان پروری و تحریک احساسات تماشاگران پرهیز کند. او حتی فیلم را در زندان واقعی ساخته و اکثر هنرپیشه های فیلم، زندانی واقعی هستند. نکته دیگری که کارگردان به خوبی از پس آن بر آمده است تکیه بر جزئیات است که فضای زندان را برای تماشاچی فیلم به صورت دقیق ترسیم کند، مکان های مختلف زندان زنان، زنان باردار زندان، بچه های زندانیان، صدای گریه نوزاد در دل شب که از پنجره زندان به گوش می رسد، صحنه گشتن کهنه های بچه به هنگام انتقال زندانی، مادری که تجربه ای از بچه داری ندارد و ...
کارگردان همچنین به خوبی توانسته است نسخه زنانه ای را از آنچه که در زندان مردان می گذرد، بازآفرینی کند، دوستی های زنانه، شورش در زندان، تلاش برای فرار از زندان و ...

دوربین در بیشتر صحنه ها با نمای نزدیک چهره خولیا را در قاب دارد و چشمان خسته خولیا و چهره افسرده اش و عشقی را که به فرزندش دارد، به زیبایی به تصویر می کشد. در پایان باید به یازی مارتینا گاسمن ایفاگر نقش خولیا اشلره کرد که با قدرت و جسارت تمام این شخصیت را برای بیننده به صورت باورپذیری ترسیم می کند.

8.5/10

۶ نظر:

سینا گفت...

سلام
این فیلم خیلی خیلی زیبا بود و منو عجیب تحت تاثیر گذاشت.

سرپیکو گفت...

دوست عزیز، من هم از اون فیلم"شنبه شب و یکشنبه صبح" خوشم اومد و از تماشای بازی آلبرت فینی واقعا لذت بردم!...

سرپیکو گفت...

راستی فیلم های خاصی رو دنبال می کنی!و من کمتر فرصت میکنم به این فیلم ها (دهه 90 بالا) برسم! و اون عکس های گوشه وبلاگت جالبن... مرسی.

ناشناس گفت...

من هم ميخوام اين فيلمو ببينم!!!:)

سید آریا قریشی گفت...

چقدر خوبه که فیلم های کمتر دیده شده ی سال های اخیر رو معرفی می کنید.

کاروان گفت...

سلام میتونه در مورد خرید این فیلم منو کمک کنه؟