۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

سرباز کوچک (آنت اولسن) - 2008



لوته دختری است که از جنگ عراق (یا افغانستان) به دانمارک بازگشته است. لوته هیچ کس به جز پدرش را ندارد. گر چه او پدر خوبی برای او نبوده است و دخترش را پس از مرگ مادرش، پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ کرده اند، اما با این حال او به نزد پدرش می رود و از او تقاضای پول می کند. پدر لوته در کار حمل و نقل است و علاوه بر آن تعدادی دختر نیجریه ای را که در دانمارک تن فروشی می کنند، زیر دست خود دارد. لیلی یکی از این دختران است که علاوه بر تن فروشی، دوست دختر پدر لوته نیز است. لوته رانندگی و مراقبت از لیلی را به عنوان کار پیشنهادی پدرش قبول می کند. روند اصلی داستان که حکایت رابطه لوته، پدرش ولیلی است، شکل می گیرد ...

بیشتر سینما دوستان، سینمای دانمارک را با نام لارس فون تریر و آثار شاخص او چون شکستن امواج، رقصنده در تاریکی و داگویل می شناسند. فون تریر همراه تعدادی از فیلمسازان دانمارکی نوعی زیبایی شناسی را در سینما مطرح کردند که به دگما معروف شد. در این نوع نگرش، محدودیت های زیادی در نورپردازی، فیلمبرداری، دکور و افکت اعمال می شود تا فیلم از حالت زرق و برق دار و تصنعی خارج شود و به جوهره حقیقت نزدیکتر گردد. با ظهور این نگرش و تاسیس کمپانی زنتروپا در اسکاندیناوی، چهره های شاخص جدیدی در عرصه سینما ظهور کردند که در جشنواره های مختلف جوایز متعددی را از آن خود می نمودند. خانم آنت اولسن نیز یکی از این فیلم سازان بود که سی و چهارمین فیلم دگما را با نام "در دستان تو" ساخت و در جشنواره برلین مورد تحسین قرار گرفت. فیلم به رابطه یک کشیش زن و یک زندانی زن که بچه اش را به قتل رسانده است، می پردازد. آنت اولسن را یکی از سینماگران برجسته زن در سینمای نوین دانمارک می دانند. اکثر آثار او قصه ای زنانه دارند و درباره زنان می باشند. آنت اولسن همانند سایر فیلمسازان دگما، گرچه در آثار بعدی خود محدودیت های دگما را به صورت دقیق رعایت نکردند، اما این نگرش به نوعی در آثار آنها اثر گذاشت و نوعی صداقت، سادگی و تاثیرگذاری را در آثار آنها الهام بخشید که در سایر آثار سینمایی به چشم نمی خورد.

فیلم "سرباز کوچک" فیلمی است در مورد دو زن که هر کدام مشکلات و درگیری های خاص خود را در جامعه امروزی دانمارک دارند. یکی لوته، دختری است که از جنگ عراق (یا افغانستان) برگشته است و دیگری لیلی دختر سیاه پوستی که از نیجریه به دانمارک آمده است و تن فروشی می کند. این فیلم نیز نامزد خرس طلایی جشنواره برلین شد و جایزه بهترین فیلم معنوی را در این جشنواره از آن خود کرد.

لوته زنی است که چهره و اندامی مردانه دارد، همیشه ساکت است ولی وقتی که عصبانی می شود قادر به کنترل خود نیست و رفتار خشنی از خود نشان می دهد، گویا هیچ حس عاطفی و جنسی ندارد، با هیچ کس نمی تواند رابطه برقرار کند. فیلم گر چه اشاره ای به آنچه که در جنگ بر لوته گذشته است، نمی کند، اما چهره و رفتار و گفتار لوته حکایت از زخم های عمیق و کابوس های دردناکی دارد که بر روح و جسم او اثر گذاشته است، طوری که نمی تواند به اجتماع عادی بازگردد. پدر لوته گر چه انسان خوبی نیست، اما لوته را در ظاهر دوست دارد و در برخورد با او شوخ و خندان است. او حتی با دختران نیجریه ای رفتار خوبی دارد.

در مقابل لیلی، دختری است که گویا به راحتی با کاری که می کند کنار آمده است. مشتریان خود را به خاطر پولی که به او می دهند، دوست دارد. حتی برای یک مشتری خود که به نوعی روانی جنسی است، داروی بیهوشی مصرف می کند تا به عنوان یک دختر مرده، در اختیار فانتزی های جنسی او باشد. لیلی پدر لوته را به عنوان رئیس خود می داند و به حرف های او گوش می دهد و او را به خاطر کار و سرپناهی که برای او فراهم نموده است، دوست دارد.

لوته و لیلی در ابتدا رابطه چندان خوبی ندارند، لوته، لیلی را به چشم یک زن هرزه می بیند و لیلی نیز لوته را به عنوان یک خدمتکار و راننده. اما به تدریج این دو به یکدیگر نزدیک می شوند، سفره دل خود را برای یکدیگر می گشایند و چون هر دو زن هستند و قادر به درک متقابل یکدیگر، عواطف و احساسات سرکوب شده خود را برای یکدیگر بازگو می کنند تا جایی که در بعضی صحنه های فیلم، احساسات زنانه آنها به صورت غیرقابل کنترلی فوران می کند که حاصل آن چند صحنه تکان دهنده فیلم می باشد. همچنین بیننده می فهمد که لیلی پدر لوته را به عنوان رئیس قبول می کند و تن فروشی می نماید همان طور که لوته در جبهه جنگ افسران را به عنوان رئیس خود می دانسته و انسانها را به قتل می رسانده است.

بازی دو هنر پیشه زن فیلم، ترین دیرهلم، هنر پیشه معروف دانمارک، در نقش لوته و لورنا براون، هنرپیشه انگلیسی، در نقش لیلی و همچنین فیلمنامه خانم کیم فوپز آکسون و همچنین کارگردانی خوب خانم آلسون، این امکان را فراهم نموده است که "سرباز کوچک" فیلمی ساده، صادق و تاثیرگذار درباره زنانی باشد که به حاشیه اجتماع رانده شده اند. آنت اولسن به همراه فیلمنامه نویس خود، کیم فوپز آکسون که در تمامی آثار خود با او همکاری داشته است، برای نوشتن فیلمنامه تحقیقی را روی سربازان برگشته از جنگ و زنانی که در دانمارک به تن فروشی مشغولند، انجام داده اند و حاصل کار، اثری شده است که واقعیاتی انکار ناپذیر از جامعه دانمارک را نمایش می دهد، چنان که خود آنها گفته اند : "زندگی واقعی، کنکاش در زندگی واقعی، قصه هایی بهتر از آنچه که ما در ذهن خود می سازیم، را بازگو می کنند."

8.5/10

۴ نظر:

سینا گفت...

وای که دست میزاری رو چه فیلم هایی ..... این فیلم هم فوق العاده است .....
من میخوام یک انتقاد بکنم .... البته اگه اجازه هست .....
بهتر نیست درباره بعضی فیلم های روز هم بنویسی و مشکلاتشون رو بگی ..... چون قلم زیبایی داری اینو میگم ....

الهام گفت...

توضیحات خوبی بود بایدفیلمو ببینم

علی رستگار گفت...

سلام.
وبلاگ زیبایی داری.پیگیر مطالبت هستم ازین به بعد. موفق باشی.

Reza Jamali گفت...

سلام
پرونده خیلی خوبی درباره این فیلم دادی البت من این فیلم رو قبل از این حتی اسمشم نشنیده بودم ( این رو هم بزار رو کم سوادی ما از سینما) حتما پیگیر این فیلم میشم...
با فیلمی از پکین پا به روزم ...
نظر یادت نره لطفا