۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

خوشبختی (تاد سولوندز) - 1998



(انتقال داده شده از وبلاگ قبلی در yahoo 360)

فیلم داستان چند شخصیت بیمارگونه است که به نوعی داستان فیلم را پیش می برند. مرد متاهلی که روان شناس و به ظاهر انسان محترمی است اما عاشق سکس با بچه های کوچک (بچه باز) است. مرد مجردی که با تلفن زدن به زنان و صدای شنیدن آنان دست به خود ارضایی می زند. همچنین سه خواهر به نامهای تریش، جوی و هلن که یکی همسر خانه دار مرد روان شناس است که از انحراف جنسی همسر خود بی اطلاع است و در ظاهر زندگی کاملی دارد، همچنین پسری دارد که تمام فکر و ذکرش کوچکی آلتش است. خواهر دیگر معلمی تنها و مجرد است که در جستجوی یک رابطه عشقی است، اما همیشه شکست می خورد. خواهر دیگر نویسنده مجردی است که تمام فکر و ذهنش، خوابیدن با مردان خوش تیپ و خواهان یک زندگی ماجرا جویانه است. پدر و مادر این سه خواهر نیز جزو شخصیت های این فیلم هستند و پدر از زندگی با همسر خود (مادر) خسته شده است و خواهان ترک همسر برای رسیدن به تنهایی و آرامش است. زن چاق تنهایی نیز در فیلم وجود دارد که از رابطه جنسی نفرت دارد اما به دنبال برقراری رابطه با یکی از ساکنان آپارتمان است.

در میان انبوه ساخته های سینمای آمریکا، گاه فیلمهایی گمنام یافت می شوند که از بسیاری از آثاری که در بوق و کرنا می شوند با ارزش تر می باشند. آثاری که در آنها نه از ستارگان خوش چهره و خوش اندام و گاه بی استعداد سینمای آمریکا خبری است و نه از داستانهای نخ نما شده ای که بارها روایت شده اند. "خوشبختی" یکی از این آثار با ارزش سینمای آمریکاست. تادسولوندز كارگردان مستقل آمريكايي است كه از فرط مستقل بودن شايد يكي از ناشناخته ترين فيلمسازان آمريكا محسوب مي شود. سولوندز گویا از دنباله روان روشنفکران نیویورکی مانند وودی آلن است. سينمادوستان حرفه اي او را بيشتر با فيلم"خوشبختی" محصول ۱۹۹۸ مي شناسند كه در جدول نظرسنجي سال منتقدین، بالاتر از فيلمهايي همچون "زيبايي آمريكايي"، "نفوذي" و "ماتريكس" قرار گرفت. اين جدول كه يكي از معتبرترين نظرسنجي هاي منتقدان سينماي جهان است، حاوي نظرات منتقدين بيشتر مجلات معتبر سينمايي دنيا است. خوشبختی جایزه هیات داوران کن و فستیوال فیلم تورنتو را از آن خود کرد و بسیاری از منتقدان این فیلم را ستودند. از طرفی بعضی از دست اندر کاران سینما (برادران فارلی سازنده فیلم "چیزی در مورد مری هست") آنرا اثری بیمار خواندند و به دلیل بعضی از مفاهیم بی پرده فیلم (از جمله بچه بازی)، کمپانی یونیورسال از پخش فیلم سر باز زد و فیلم در آمریکا به صورت محدودی نمایش داده شد. از دیگر فیلمهای بحث انگیز این کارگردان مستعد می توان به "به خانه عروسکی خوش آمدید" اشاره کرد که نگاهی است بسیار واقع بينانه و خنده آور بر مشکلات و مسايل نوجوانان تازه به بلوغ رسيده. آخرین فیلم این کارگردان یا نام "زندگی در دوران جنگ" در جشنواره ونیز 2009 نامزد شیر طلایی شد و جایزه بهترین فیلمنامه را از آن خود کرد.

در دسته بندی رایج فیلمها این فیلم در ژانر کمدی، درام قرار گرفته است. جنبه کمدی این فیلم در بیشتر زمانها خنده آور نیست و بیشتر گزنده و تلخ است. شخصیت های فیلم در ظاهر ممکن است سوژه بسیاری از فیلم های کمدی باشند اما زمانی که با فیلم همراه می شویم، می بینیم که این شخصیت ها برای آفرینش لحظات خنده آور نیستند بلکه گویا توصیف بی پرده انسان های معمولی و گاه محترم جامعه هستند. تمام شخصیت های فیلم تنها هستند و فقط یک خانواده در فیلم وجود دارد که به دلیل پنهان کاری مرد، همجنان در ظاهر گرم و دوست داشتنی است و دو خواهر دیگر به آن غبطه می خورند. سولوندز همه این شخصیت ها را به صورت استادانه ای کنار هم چیده است و در موقعیت های گوناگون با هم روبرو می کند.موقعیت هایی که در ظاهر ممکن است خنده دار باشد اما خنده را بر لبان بیننده می خشکاند. فیلم چنان روایت می شود که بیننده با آدم هایی مواجه می شود که به صورت معمولی از آنان بیزار است اما در لحظاتی با آنان همذات پنداری می کند. شخصیت های این فیلم نه سیاه هستند و نه سفید. اکثر آدم های فیلم می توانند ما به ازای بیرونی زیادی داشته باشند و سعی کارگردان در این بوده است که درون این انسانها و خصوصی ترین لحظات زندگیشان را به بیننده نمایش دهد. به عنوان مثال صحنه تاثیر گذار فیلم جایی است که پدر پس از فاش شدن ماجرای تجاوز به دو همکلاسی پسرش با پسر خویش صحبت می کند و اشاره می کند که هیچ کنترلی بر روی خودش نداشته است.

اما چرا فیلم خوشبختی نام نهاده شده است؟ جیمز براردینلی منتقد معروف در پاسخ به این سوال می گوید : "پیام فیلم این است که خوشبختی یک افسانه است. چنین چیزی وجود ندارد. بعضی با قاطعیت این واقعیت را می پذیرند و با آن کنار می آیند. بعضی دیگر در این خیال به سر می برند که شاید رسیدن به خوشبختی امکان پذیر است اما وقتی که واقعیت سیلی محکمی به آنها می زند از خواب بیدار می شوند.در فیلم جوی دل شکسته و تریش دارای خانواده و همسر و فرزند، و هلن دارای شرایط خوب مالی به یک اندازه خوشبخت هستند ، البته اگر بتوان آنها را خوشبخت نامید." همچنین راجر ابرت در توصیف فیلم می گوید : "آیا این فیلم توصیف اندوه انسان های نا امید است؟ پس چرا ما را گاه می خنداند؟ آیا فیلم یک کمدی طنز گونه است؟ پس چرا شخصیت های تنهای فیلم گاه قابل ترحم و همذات پنداری می گردند؟ آیا درباره هرزگی است؟ پس چرا ما را به شک وا می دارد که این آدم های هرزه نیز در جستجوی آنچه که ما در حال یافتن آن هستیم ، می باشند و تنها دیدگاه اخلاقی معمول را ندارند. در فیلمی که در ورطه نا امیدی انسان سیر می کند، این واقعیت وحشتناک وجود دارد که این شخصیت ها موجودات عجیب و غریب و استثنایی نیستند بلکه بخشی از جریان اصلی انسانیت می باشند."

9.5/10

۲ نظر:

saeed1212 گفت...

سلام مقاله زیبایی بود به فکر افتادم که فیلمش را گیر بیارم

هنر سینما -محمد خلیلی نژاد گفت...

سلام آپ هستم تشریف بیارید