۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

اولین روز مابقی زندگی ات ( رمی بِزانکُن) - 2008



فیلم، روایت پنج روز از زندگی یک خانواده طبقه متوسط فرانسوی است. خانواده ای شامل پدر، روبر دووال، یک راننده تاکسی، مادر، ماری ژان، یک زن زیبای خانه دار، پسر بزرگ، آلبر، پسر کوچک، رافائل و تک دختر آنها، فلور. علاوه بر اینها پدربزرگ، در واقع پدر روبر، تنها فرزندش، در خانه ای جدا زندگی می کند. فیلم پنج روز اتفاقی را بین سالهای 1988 تا 2000 را گلچین کرده، هر روز را از نقطه نظر یکی از این پنج نفر به نمایش می گذارد، طوری که هر روز، تجربه ای به یادماندنی برای هر کدام می شود. فیلم این شخصیت های دوست داشتنی را کنار هم می گذارد و لحظاتی مملو از شیرینی و تلخی را روایت می کند. لحظه ای که سگ خانواده می میرد و همگی در غم از دست دادن او دور هم جمع می شوند، لحظه ای که آلبر، دانشجوی پزشکی، خانه را ترک می کند تا در اتاق زیر شیروانی خانه پدربزرگ، مستقل زندگی کند و مادر از این که پسر بزرگش سر میز شام نیست، ناراحت است، لحظاتی که بچه ها فیلم "هفت دلاور" را می بینند و یاد روزهای بچگی می افتند و دیالوگهای فیلم را زمزمه می کنند، لحظه ای که فلور باکرگی اش را از دست می دهد و در دفترچه خاطراتش آن را اولین روز بقیه زندگی می نامد، لحظه ای که روبر به رافائل ژست چگونه گیتار زدن را آموزش می دهد، دعوای ماری ژان و فلور، دعوای روبر و آلبر، دعوای بین پدربزرگ و روبر که همیشه سر وامی که به او برای خرید خانه داده است، منت می گذارد، شیشه های شراب پدربزرگ در زیرزمین که رافائل موظف است هر یکشنبه یکی از آنها را باز کند، لحظه عاشق شدن رافائل، لحظه ای که ماری ژان فکر می کند که دیگر برای روبر جاذبه جنسی ندارد و دهها لحظه زیبای دیگر...



رمی بزانکن فیلمنامه نویس و کارگردان فرانسوی پس از ساخت چند فیلم کوتاه، اولین فیلم بلند خود را با عنوان "عشق در هوا" ساخت. فیلمی کمدی-رومانس درباره یک مهندس امنیت پرواز و ترس او از پرواز و ماجرای عاشق شدن او. هنر پیشه معروف فرانسوی ماریون کوتیلار نیز در این فیلم بازی می کند. فیلم با دیالوگ های بامزه و فضای شیرینش نوید ظهور یک فیلمساز با استعداد را می داد. دومین فیلم بزانکن "اولین روز مابقی زندگی ات" با استقبال فوق العاده سینما دوستان در فرانسه روبرو شد و فیلم در جشنواره سزار نامزد 9 جایزه سزار (اسکار فرانسوی) گردید و دو بازیگر جوان فیلم دبورا فرانسوا و مارک آندره گروندین جایزه بهترین هنرپیشه خوش آتیه زن و مرد را از آن خود کردند. جایزه سزار بهترین تدوین نیز به خاطر تدوین زیبای فیلم که نزدیک به بیست سال زندگی خانواده را در دو ساعت به بیننده نمایش می دهد، از آن فیلم شد.

رمی بزانکن کارگردانان مورد علاقه خود را در سینمای امریکا که در این فیلم از آثار آنها الهام گرفته است، سام مندس و وس اندرسون می داند. بزانکن حتی نام فیلم را نیز از دیالوگی که سام مندس در فیلم "زیبایی آمریکایی" می گوید، انتخاب کرده است. اصولا علاقه بزانکن به بزرگان سینمای امریکا، در خود فیلم نیز پیداست. صحنه هایی که بچه های خانواده دیالوگهای فیلم "هفت دلاور" ساخته جان استرجس را زمزمه می کنند، یا حتی نام پدر خانواده روبر دووال که یاد آور رابرت دووال هنرپیشه سرشناس امریکایی است و صحنه با مزه ای که روبر با دکترش در مورد فیلم "اینک آخرالزمان" ساخته فرانسیس فورد کاپولا و شخصیت رابرت دووال، در نقش سرهنگی که عاشق بوی ناپالم در صبح است، صحبت می کند، همه و همه حاکی از ادای دین او به بزرگان سینمای امریکاست. علاوه بر سینمای امریکا، بزانکن کلود سوته و فیلم "احمق" (C.R.A.Z.Y) ساخته ژان مارک والی را از سینمای فرانسه، منبع الهام این اثر خود می داند. او حتی مارک آندره گروندین را به خاطر بازی زیبای او در فیلم "احمق" انتخاب کرده است.

بزانکن در مورد فیلم خود می گوید : "فیلم درباره این است که چگونه زمان سپری می شود. می خواستم آن سوال را مطرح کنم و درباره زمان حرف بزنم، بنابراین فکر کردم که بهترین راه برای آن از طریق ترسیم یک خانواده است.... من پنج روز متفاوت را در خانواده انتخاب کردم و فواصل زمانی زیادی میان این پنج روز گذاشتم تا ایده زمان را پررنگ نمایش دهم.... من با تامل، این فواصل زمانی زیاد را گذاشتم تا به تماشاگر اجازه دهم تا فاصله بین آنها را با خاطرات شخصی خود و با بازتاب تجربیات شخصی اش، پر کند. برای این که چنین ایده ای عملی شود، خانواده ای نیاز بود که آنچه را هر خانواده واقعی روزانه تجربه می کند، تجربه کند، نه آنچه که خارج از این دنیا باشد. چیزهایی که مردم آنها را واقعا درک کنند."



(فیلم در آمریکا گویا اکران نشده است ونوشته ای از منتقدان مشهورآمریکایی وجود ندارد.)

فیلیپ فرنچ در آبزِروِر می نویسد : "این یک فیلم با مزه، عمیقا گیراست که به صورت اندوهناکی درباره خانواده، والدین، بزرگ شدن، پیر شدن و مردن، صادق است، فیلم عاری از هرگونه احساسات آبکی (سانتیمانتال)، تصدیق فلسفه لارکین درباره وحشتهای زندگی خانوادگی و یا هرگونه تقلید فرانسوی از فیلمهای "بابا دوسِت دارم" و "پسرم دوسِت دارم" هالیوودی است.... فیلم هم ساده است و هم مملو از احساس، در بازیهای فیلم نمی شود نقصی پیدا کرد و تقریبا هر کسی می تواند چیزی را که نزدیک به تجربه های خودش است، در فیلم بیابد."

ماتیو تِرنِر در ویولاندِن می نویسد : "بزانکن یک جمع فوق العاده از هنرپیشگاه را گرد هم آورده که همگی بازی شگرفی را ارائه می دهند. همچنین یک رابطه احساسی (chemistry) درخشانی بین آنها وجود دارد که کاملا قانع کننده است، طوری که حس می کنیم که یک خانواده واقعی را در حال نظاره هستیم، البته احتمالا نه با اعضای به این خوشکلی....فیلمنامه ساختار عالی ای دارد و هر روز از این پنج روز به صورت زیرکانه ای فلاشبک هایی را با تدوین ماهرانه، در خود جای داده است که خود زمینه ای را برای داستانهای کوتاه متعدد فراهم می کند... فیلم یک درام خانوادگی فوق العاده لذت بخش است، دارای لحظات متعدد بامزه و عمیقا با احساس، که نویسنده و کارگردان فیلم را به عنوان یک استعداد تایید می کند."

لیزا نِسِلسون در اِسکرین دِیلی می نویسد : "ماری جوانا، شراب، سکس وسیگار اجزای مهم این قصه هستند، ولی در نهایت فیلم، یک قصه سالم و سازنده میان نسلهای مختلف است که پیچ و تابهای آن هم تاثیر گذار است و هم سرگرم کننده. دیدگاه هوشمندانه فیلم درباره مواد مخدر نمونه ای است برای این که چرا موسسات درجه بندی فیلم در امریکا که از روی نیت خیر به هر فیلمی که یک شخصیت مواد مخدر مصرف می کند، درجه R تقاضا می کنند، در حیقیقت یک شدت عمل بیهوده و نادرست از خود نمایش می دهند.... بزانکن در برخورد شخصیت های خود با مسائل ریز و درشت بسیار خلاقانه عمل می کند. در واقع معیارهای خانواده چنان ملموس و محسوس پرداخته شده اند که حتی کسی که در یتیم خانه بزرگ شده است، می تواند با آن ارتباط برقرار کند."



تمامی عناصر فیلم هماهنگ با هم هستند: موسیقی، تدوین، بازی ها، فیلم برداری و کارگردانی، تا در نهایت اثری دلچسب و با لحظات به یاد ماندنی را بیافرینند. فیلم نزدیک به دو ساعت روابط مملو از اندوه و شادمانی این خانواده را با طراوت و شادابی به نمایش می گذارد. طراوتی مخصوص به سینمای فرانسه، که کمتر نظیر آن را در فیلمهای هالیوودی با مضمون مشابه می توان دید. در کنار تمام زیبایی های فیلم باید از بازی زیبای دبورا فرانسوا یاد کرد، همان دختر زیبا و معصوم فیلم "کودک" ساخته برادران داردن، که در این جا نقشی بسیار متفاوت، نقش یک دختر بد خلق و طغیان گر را بازی می کند ...


8.5/10

۳ نظر:

نون. ب. گفت...

سلام. چقدر دلم برای دیدن یه فیلم درست و حسابی خانوادگی تنگ شده است. دیشب 2012 را دیدم شب قبلش هم آواتار که اوج کاربرد جلوه‌های بصری توی فیلمهای هالیوودی بودند. وسوسه شدم این فیلمو گیر بیارم و ببینم. ممنون بابت معرفی

نون. ب. گفت...

سلام سعید جان، ممنون از پیشنهادتان، آن فیلم زیبا از کوارون را دیده ام و یادم بود که در قسمت فیلم‌ةای مشابه در پستم به آن اشاره کنم. اما بعدن یاد رفت گویا. برای همین با اجازه‌ات اکنون و با ذکر نام شما آن را به پستم اضافه کردم. با تشکر.

Fancier گفت...

راستش انتظار نداشتم نقدی برای این فیلم پیدا کنم تا اینکه تو وبلاگت دیدم
بسیار عالی نوشتی؛ این فیلم فوق العادس دقیقا طراوت سینمای فرانسه رو داره تازه از یک کارگردانی که خیلی پیشینه طولانی نداره!
من این فیلم رو به صدتا فیلم هالیوودی مشابه ترجیح میدم...