۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

دام (سِردیان گُلوبوویچ) - 2007



ملادن، مهندس ساختمان و ماریا، معلم، به همراه پسر کوچکشان، نمانیا، اعضای یک خانواده صربی را تشکیل می دهند که یک زندگی معمولی و در عین حال آرام و عاشقانه ای را دارند. این زندگی آرام، ناگهان با یک اتفاق ناگوار دستخوش تنش و ناآرامی می شود. نمانیا دچار بیماری قلبی می شود و در بیمارستان بستری می گردد. پس از بهبودی موقت، دکتر به پدر و مادر می گوید که در صورت بروز حمله بعدی، امکان دارد که پسرشان جان سالم بدر نبرد و تنها راه نجات پسرشان را در خارج از صربستان معرفی می کند که حدود سی هزار یورو خرج دارد. ملادن و ماریا که استطاعت چنین مبلغی را ندارند، به هر دری می زنند تا این پول را جور کنند ولی همه جا به بن بست می خورند. سرانجام ماریا یک آگهی درخواست کمک در روزنامه چاپ می کند. داستان فیلم از آنجا اوج می گیرد که فردی ناشناس تلفن می زند و به ملادن می گوید که حاضر است این پول را در اختیار او قرار دهد ولی در قبال این کمک از ملادن می خواهد که فردی به نام پیتر را به قتل برساند. حال ملادن بر سر دوراهی دشواری قرار می گیرد، از یک سو پسرش در پیش چشمانش در حال از بین رفتن است و از سوی دیگر قتل فردی که اصلا او را نمی شناسد، او را دچار عذاب وجدان کرده است. علاوه بر اینها، این موضوع دارد رابطه عاشقانه اش با همسرش را و بنیان خانواده اش را از هم می پاشد. او ناچار به انتخاب است و سرانجام با کلنجارهای بسیار با خود، تصمیم می گیرد که پیشنهاد مرد ناشناس را قبول کند...



سردیان گلوبوویچ فیلمساز جوان صربستانی است که در دوران تحصیل خود در دانشگاه چند فیلم کوتاه ساخت که در جشنواره های مختلف داخلی و خارجی به نمایش در آمد و مورد تقدیر قرار گرفت. او به همراه چند فیلمساز جوان دیگر کمپانی BAS CELIK را بنیان نهاد که ویدئو کلیپ های برای گروه های موسیقی محلی وهمچنین کلیپ های تجاری را تولید می کرد. گلوبوویچ با ساخت اولین فیلم بلند خود به نام "صد مطلق" در سال 2001، توانست نام خود را در جشنواره های مختلف مطرح کند و جوایزی را از جشنواره های مختلف نصیب خود کند. "دام" دومین فیلم او، نام او را به عنوان فیلمسازی با استعداد در اروپای شرقی ثبت نمود. فیلم جوایزی را از جشنواره های مختلف مانند فستیوال فیلم میلان و صوفیه از آن خود کرد و همچنین به عنوان نماینده اسکار معرفی شد. از ظرفی مورد توجه هالیوود نیز قرار گرفت و قرار است در هالیوود بازسازی شود. "دام" داستان جذابی را در پس زمینه صربستان پس از جنگ روایت می کند و در مورد مردی است که باید میان مرگ و زندگی تنها فرزند خود، انتخاب کند.

گلوبوویچ سه دلیلی را که او را مصمم به ساخت چنین فیلمی کرد، بر می شمرد : "یکی این که در صربستان، ما در کشوری زندگی می کنیم که واقعا انتخابی نداریم یا این که هر دو انتخاب اشتباه است. ما در جایی زندگی می کنیم که از بین دو بد، باید آنچه که کمتر بد است را انتخاب کنیم. این یک جنبه از داستانی بود که من دوست داشتم. جنبه دیگر که مرا دلگرم کرد این بود که داستان، در مورد رستگاری است. و احساس من این است که تمام افراد جامعه صربستان باید طریق رستگاری و تطهیر را طی کنند، چون ما در طول جنگ زشتی های زیادی را مرتکب شدیم. ما تنها گناهکار نیستیم، ولی ما بیشتر از بقیه گناهکاریم و فاجعه های زیادی روی داد. تمام جامعه و هر فرد باید به صورتی تطهیر شود، زیرا بدون آن ما نمی توانیم جلو برویم. و همچنین می خواستم داستانی در مورد یک مرد خوب، تحصیل کرده با قلبی شجاع بسازم، یک داستان جهانی که می تواند هر جایی روی دهد و همه جه قابل درک باشد."

گلوبوویچ در مورد فضایی که فیلم در آن روی می دهد و نقش مهمی در فیلم دارد، می گوید : "برای من خیلی مهم است که فیلم را برای صربستان ساختم، زیرا بعد از جنگهای روی داده، مردم دوست ندارند که درام ببینند، آنها دوست دارند که به دیدن کمدی بروند. خیلی مهم است که چنین فیلم های واقع گرایانه ای ساخته شود، و سعی کنند که پیامی داشته باشند، طوری که مردم تحصیل کرده صربستان شروع کنند به فکر کردن درباره واقعیت. بیشتر تحصیل کرده ها در صربستان تصمیم گرفتند که چشم خود را به روی آنچه رخ داده است، ببندند. این خیلی برای صربیها واقع گرایانه است که یک مهندس و یک معلم نمی توانند با حقوقشان به زندگی ادامه دهند، و در چنین شرایطی ارزشهای اخلاقی شکسته می شوند، افراد درستکار جامعه بدون ارتکاب جنایت نمی توانند زندگی کنند، ارزش زندگی در صربستان زیاد بالا نیست."



استِفِن فاربِر که از دیدن فیلم در فستیوال پالم اِسپرینگز (PALM SPRINGS) به ذوق آمده، در هالیوود ریپورتِرز فیلم را با "رویای کاساندرا" ساخته وودی آلن مقایسه می کند : "فصه فیلم شباهتهای عجیبی با 'رویای کاساندرا' ساخته وودی آلن دارد. در هردو فیلم مردانی که از نظر مالی در مضیقه هستند به کشتن یک مرد کاملا غریبه وسوسه می شوند. در حالی که فیلم وودی آلن هنرپیشه های سرشناسی چون اِوان مک گرِگور، کالین فارِل و تام ویلکینسون را دارد، نتیجه، یک اثر بی حال و ملالت آور است. در مقابل، 'دام' یک تریلر فوق العاده است با تنش و تعلیقی که هرگز فروکش نمی کند. یک تفاوت بین دو فیلم این است که ملادن، قهرمان درد کشیده 'دام'، یه دلیل حیاتی برای ارتکاب این عمل غیر قابل بیان دارد، حال آنکه دو برادر در فیلم آلن تنها امیدشان، پر کردن حساب بانکی است."

فاربِر در ادامه فیلم را از جهات مختلف مورد ستایش قرار می دهد : "این نوع قصه، قصه جدیدی نیست، و در لحظاتی ملودرام کمی بیشتر از حد آتشین می شود. اما فیلم به صورت زیبایی توسط کارگردان سردیان گلوبوویچ و بازیگران فوق العاده، اجرا می شود. گلوبوویچ از شاتهای سوبژکتیو (Subjective Shots) در ترکیب بندی تصاویر فیلم، به صورت شیوایی استفاده می کند که ما را ترغیب می کند که در نا امیدی و اندوه فزاینده قهرمان فیلم شریک شویم. به همین ترتیب فیلمنامه و کارگردانی اشارات گزنده بسیاری را در بردارند. به عنوان مثال در صحنه ای که ملادن و همسرش از کارمند بانک تقاضای وام می کنند، کارمند لبخندزنان تقاضای آنها را رد می کند، وقتی که ملادن عصبانی از او دلیل لبخند را می پرسد، کارمند مسوول وام به او می گوید که روسایش درخواست کرده اند که در هر برخوردی با مشتریان چهره ای همراه با لبخند داشته باشند... تصویری که فیلم از بلگراد معاصر نمایش می دهد، یک کلان شهر کم نور با یک احساس خطر و ناامنی کمین کرده در خفا، تصویری نافذ و هوشمندانه است. "

دبورا یانگ در وِرایتی علاوه بر ستایش از داستان جذاب فیلم، پرداخت فیلم را نیز بسیار هوشمندانه می خواند : "فیلم بر اساس یک نمایشنامه نوشته سردان کولیِه ویچ ساخته شده است که بیشتر در فضاهای داخلی محدود روی می دهد و کمی هم به خیابانهای بلگراد کشانده می شود. فضای کلاستروفوبیایی، انتخاب اخلاقی و دراماتیکی را که باید ملادن انجام دهد، دشوارتر می کند، ولی فیلم در نمایش هیجان بصری کمتر وارد می شود. ... اشارات جالب فیلم دنیای نا مانوس بلگراد را پررنگ می کند، جایی که SUV های گران قیمت در کنار ماشین حلبی های دوران سوسیالیم از خیابانها عبور می کنند، و جایی که پسر کوچکی در راه مدرسه، از والدینش برای خرید یک تلفن موبایل خواهش می کند در حالی که بچه ای همسن او در سر چراغهای ترافیک خیابان گدایی می کند. این جزئیات ریز که با زیرکی تمام در فیلم پیش بینی شده است، تصویر گزنده ای از صربستان امروزی را انعکاس می دهد."



فیلم یک فیلم نوار و در عین حال یک ملودرام است که در زمستانی سرد و یخ زده و در مکانی ناآشنا با اغلب مخاطبان، بلگراد، قصه دردناک و در عین حال نفس گیری را تعریف می کند. فیلم شخصیت های جذاب، فیلمبرداری زیبا، چند صحنه نفس گیر و پایانی تقریبا غیر قابل پیش بینی دارد. همان طور که منتقدان نیز اشاره کردند، گلوبوویچ در کنار روایت قصه خود، با زیرکی تمام (و نه با چپاندن در فیلم) در جای جای فیلم خود، دغدغه های خود را بیان می کند. گلوبوویچ خود گفته است که به راستی نمی داند اگر به جای ملادن بود چه انتخابی می کرد و در جواب دوستانش که گفته اند حتما جان فرزندشان را نجات می دهند، گفته است که مطمئن است آنها به ساختمان آن فرد می روند و بعد بر می گردند و برای سه روز گریه می کنند! شما اگر به جای ملادن بودید چه می کردید ...


8.5/10

۳ نظر:

سید آریا قریشی گفت...

شرمنده میشم وقتی میام اینجا و می بینم هیچ کدوم از فیلم هایی که معرفی می کنید رو ندیدم!

سینا گفت...

عجب شاهکاری بود راستشو بخوای به طور اتفاقی دیدمش ولی خیلی خوشم اومد ...

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز و سینما دوست
فقط اومدم بگم تا یه سری بهم بزنید
کارت دارم هااااااااااااااااااا