سرگروهبان ویل مونتگمری بر اثر جراحات وارد شده در جنگ عراق، به امریکا برگشته است. جراحاتی که به چشم و پایش وارد شده است رو به بهبود است اما گویا جراحاتی که به روحش و احساسش وارد می شود، قرار نیست که بهبود یابد. دوست دخترش، کلی، قرار است با مرد دیگری ازدواج کند و در حالی که هنوز از اثرات مخربی که به جسم و روحش خلاصی نیافته است، از سوی ارتش مامور به انجام کاری سخت تر می شود، مامور ابلاغ تلفات جنگ به خانواده شان. ویل با فردی به نام تونی استون، که فرمانده ای باسابقه در این کار است، همکار می شود. تونی فردی بسیار سرسخت و مقرراتی است که در حال ترک اعتیاد به الکل است. او این کار را به عنوان انجام وظیفه می داند، بر خلاف او، ویل کسی است که نمی تواند با احساسات خود در این کار کنار بیاید. ملاقات های تکان دهنده با خانواده کشته شدگان جنگ، رابطه ویل و مونتگمری، این دو شخصیت ناهمگون، اساس داستان فیلم را تشکیل می دهد...
اورن موورمن کارگردان و فیلمنامه نویس اسرائیلی، به مدت چهار سال در ارتش اسرائیل بین سالهای 1984 تا 1988 خدمت کرده، تجربیات این دوره خدمت در ارتش، سرمایه گرانبهایی را برای او در ساخت فیلم "پیام آور" فراهم ساخته است، چنان که خودش بازگشت از ارتش به زندگی غیرنظامی را همچون "بازگشت از سیاره دیگر" توصیف می کند. او قبل از ساخت "پیام آور" اولین فیلم خود در مقام کارگردانی، بیشتر در مقام همکار فیلمنامه نویس در سینما فعالیت داشته است. همکاری در نوشتن فیلمنامه "پسر مسیح" اولین تجربه جدی او ، نامزدی شیر طلایی جشنواره ونیز را برای فیلم به همراه داشت. او همچنین در نوشتن فیلمنامه "من آنجا نسیتم"، برداشتی از زندگی باب دیلان و "زندگی متاهلی"، یک تریلر نوآر / کمدی سیاه نیز همکار فیلمنامه نویس بوده است. موورمن علاوه بر کارگردانی فیلم "پیام آور"، نوشتن فیلمنامه فیلم را نیز به همراه یک تهیه کننده ایتالیایی به نام الساندرو کامون بر عهده داشته است. فیلم دو نامزدی اسکار را برای بهترین فیلمنامه و بهترین هنرپیشه مرد نقش مکمل، برای او به ارمغان آورد و در جشنواره های مختلف دیگری همچون برلین، روح مستقل (independent spirit) و همچنین در مراسم گلدن گلاب خوش درخشید. فیلم علاوه بر این که فیلمی متفاوت درباره جنگ را روایت می کند، از حضور بازیگران مشهوری چون وودی هارلسون، بن فاستر و سامانتا مورتون در پیشبرد داستان بهره کافی را می برد و قصه ای تاثیرگذار با بازی های فراموش ناشدنی را رقم می زند.
اورن موورمن در این فیلم به بازیگران خود اجازه داده است که آزادانه نقش خود را ایفا کنند و گویا از جلسات تمرین اجتناب می کرده است. موورمن در جایی نقل کرده است که قبل از صحنه با بازیگران به مدت طولانی صحبت می کرده، شخصیت های داستان را در لحظه برای بازیگران می ساخته، سپس دوربین را بر می داشته و شخصیتها و فضای ایجاد شده را به تصویر در می آورده است. موورمن درباره سبک کار خود می گوید : "من فکر می کنم که حقیقت امر آن چیزی است که احساس می کنید. من خیلی دوست دارم که همین روش را در کارگردانی داشته باشم. ولی باید به هر پروژه در هر زمان به صورت واقع بینانه و متفاوت نگاه کنم، تا ببینم برای پروژه چه چیز مناسب است تا اینکه سبک من چیست. کارگردانان خاصی هستند که من تحسینشان می کنم همچون لوئی مال که چنین روشی داشتند، که پروژه را قبول می کردند و فکر می کردند، این آن نوع فیلم است و سبک باید این باشد. این کارگردانان بسیار یگانه بودند از این حیث که برای نوع خاصی از قصه گویی، چه سبکی را مناسب می یافتند. "پیام آور"، قرار بود که در هر صورت فیلمی مبتنی بر بازی باشد، فیلم می توانست با کیفیت بازیها زنده بماند و یا نابود شود. ولی این طور نیست که بگویم تمام فیلمهایی که در آینده کارگردانی می کنم، این سبک را دنبال می کنند."
دیوید دِنبی در نیویورکر می نویسد : "تونی استون با بازی هارلسون برای مدتها این وظیفه را بر عهده داشته است. این مرد الکلی که موقتا از الکل کناره گیری کرده است، احتمالا دیگر برای انجام وظیفه مهم دیگری در ارتش شایسته شناخته نخواهد شد. هارلسون با آن نگاه نافذ خیره کننده و صدای استیلنی ، غالبا نقش آدمهای سرکش و ناآرام را بازی کرده است (بازی فراموش نشدنی در 'مردم در برابر لری فلینت')، ولی این بار پرخاشگری غیر نرمال او با قوانینی محدود می شود، تشریفات و قوانینی که فرمانده درجریان انجام وظیفه با آنها مواجه است. تونی، در زیر آن خشم و خشونت و خودستایی خود، کاملا آشفته است. انباشته از عقایدی بیهوده و مبتذل درباره زنان و رابطه هاست. او مردی غیرقابل کنترل، نامناسب برای ازدواج و مردی بسیار تنهاست، کسی که وقتی که کار نمی کند، دایما با ویل جوان گپ می زند. در ابتدا، ویل، که سه ماه آخر ماموریت خود را می گذراند، در حالی که جراحاتش رو به بهبود است، تمایل کمی به صحبت و ارتباط دارد، و به تونی قاطع و ارباب منش چنان نگاه می کند که ماهی دریا به کوسه. در همین صحنه های ابتدایی، بن فاستر ('3:10 به یوما' و سریال شبکه HBO 'شش فوت زیرِ زمین') خود را مهار می کند. ولی این بازیگر بیست و نه ساله، با آن چشمان آبی غمگین و فک بلند، شاید یکی از سخنگوهای بزرگ نسل خودش باشد. وقتی که او ساکت است، چهره اش سراسر سرزنده است، چشمانش گویا در آن واحد هم به درون می نگرد هم به برون. این دلیلی است بر این که آشفتگی زیادی در درون ویل وجود دارد. ... 'پیام آور' همراه خود تصویری از مردان نظامی را به معرض نمایش می گذارد، یک از تصاویر هوشمندانه و زیرکانه در سینمای امریکا پس از کلاسیک هایی چون 'از اینجا تا ابدیت' (فرد زینه مان) و 'آخرین ماموریت' (هال اشبی) ."
پیتر هاول منتقد کانادایی در نقد خود بر این فیلم می نویسد : "مادری گریه اش را فرو می نشاند، اشک اجازه تکلم به او نمی دهد. پدری بر زمین می افتد، شوکی ناگهانی او را تسخیر می کند. همسری دستش را بر دهانش می نهد، در حالی که می داند که مردانی که بر آستانه ایستاده اند، آمده اند که به او چه بگویند. اینها صحنه هایی از "پیام آور" هستند، درامی استادانه درباره خبری ناگوار رساندن و ضایعه دردناکی است که بر آورنده و گیرنده خبر می گذارد. فیلم بر انتقال گفتاری اخباری حیاتی بنا می شود، ولی لحظات غیرگفتاری بسیاری، قدرت و سادگی شگرفی به فیلم می بخشد. این نخستین فیلم اورن موورمن همکار فیلمنامه نویس در"من آنجا نیستم" از جهات بسیاری همچون نسخه داخل امریکای فیلم "مهلکه" عمل می کند، سردی بدون کلام آن فیلم را داراست، ولی با انفجارهایی از نوع احساسات سروکار دارد. ... مونتگُمری آن مردی نیست که از او انتظار داشته باشید که خبری احساس برانگیز را به افرادی شکننده برساند، ولی منطق ارتش غالبا عکس این عمل میکند. او با فرمانده تونی استون همراه می شود، کهنه سرباز کار ابلاغ خبر، که مدتها قبل فراگرفته که کارش را از زندگیش جدا کند، گرچه مشکل اعتیاد به الکل که او با آن در حال مبارزه است، خلاف آن را به ذهن می آورد. ... ولی پیام واقعی فیلم در میان لحظاتی از سکوت می آید: در طی مسافتهای طولانی میان خانه ها، در اندوه حبس شده آن فرد داغدیده و یا در لحظات آبجو نوشیدن متعدد بعد از مشاجره. دو مرد بیشتر از آنچه که می دانند نقاط مشترک دارند، و آن با تنهایی آغاز می شود."
میک لاسال منتقد سان فرانسیسکو کرانیکل می نویسد : "'پیام آور' نگاه ویژه ای به درد و رنج خصوصی گروهی از انسانها دارد، درامی که به سادگی و صراحت یک فیلم مستند به تصویر کشیده شده است. فیلم، سناریوی فوق را از دیدگاهی نمایش می دهد که بیشتر ما تا کنون به دقت به آن ننگریسته ایم، این که سربازانی، ماموریت پیوسته آنها دادن خبر ناگوار باشد. فیلم آن چیزی را که بر این انسانها در ضمن انجام وظیفه شان می گذرد و آن عوارض دردناکی را که در پی دارد، نمایش می دهد، و فیلم از دو نقش آفرینی ممتاز بهره می برد، وودی هارلسون در نقش افسری که در این ماموریت تخصص دارد و بن فاستر، گروهبانی که موظف به انجام آن می شود. ...
همگام با مسیر داستان، 'پیام آور' احساسی از فرهنگ ارتش را نیز به مخاطب انتقال می دهد، به ویژه حال و هوای سربازانی که از میدان نبرد به نزد خانواده و دوستان خود باز می گردند، به نزد کسانی که شاید درک نکنند که بر آنان چه گذشته است. فاستر، با دیالوگهای اندک و با هیچ چیز دیگر به جز آن نمود چهره اش و آن منش و بردباری خاصش، احساس آن سرباز را انتقال می دهد، سربازی که هراس و وحشت را دیده و لمس کرده و اکنون در دنیای چهره های خندان و در دنیای آنان که حال و احوال خوشی دارند، احساس بیگانگی می کند."
سال 2009 چند فیلم مطرح در ژانر جنگ ساخته شد، یکی "مهلکه" ساخته کاترین بیگلو که جوایز اسکار متعددی را از آن خود کرد، "برادران" ساخته جیم شریدان که بازسازی فیلمی به همین نام به کارگردانی "سوزان بیر" بود که بیشتر منتقدان نسخه اصلی را بسیار برتر از بازسازی آن دانستند. اما در این میان فیلم "پیام آور" از سینمای مستقل امریکا فیلم مهجوری بود که با وجود استقبال منتقدان امریکایی از فیلم، چنان که باید مورد توجه قرار نگرفت. فیلمی ساده و تاثیرگذار درباره دو انسان که سعی دارند که راهی به سوی خانه، به جایی فارغ از خشونت و بی رحمی جنگ، به سوی دوستی و عشق پیدا کنند. وودی هارلسون، فرمانده استونِ مردانه و همچون سنگ سخت و خشن، و بن فاستر، مونتگمریِ با آن چهره فرشته وار هر دو دوست داشتنی و فوق العاده اند. در طول مدت فیلم چندین بار فیلم "بِردی" ساخته درخشان آلن پارکر، در مورد دو دوست بازگشته از جنگ ویتنام، در ذهنم تداعی شد...
8.5/10
۱ نظر:
سلام وبلاگه قشنگي داري
تيريک ميگم
منم يه وبلاگ در رابطه با سينما دارم و تصميم گرفتم که هر هفته يک مسابقه نظر سنجي رو طراحي کنم و از شنبه اين هفته شروع ميکنم
از شما خواهشمندم براي صميمانه شدن جو, وبلاگهاي سينمايي در اين مسابقه شرکت کنيد تا من هم شما رو در لينک باکسم ثبت کنم و همچنين تبليغات خوبي براي شما داشته باشم
با تشکر
حتمآ بيا که منتظرم.[گل]
و اگه مایل بودی میتونی منو با اسم پایگاه اینترنتی سینمای جوان لینک کنی و به من خبر بدی تا با چه اسمی لینکت کنم
با شرکت در این مسابقه میتونین به انها که دوستشان دارید رای بدید
ارسال یک نظر