۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

هدف ها (پیتر باگدانویچ) - 1968



داستان فیلم حول دو شخصیت است، یکی به نام بایرون اورلاک، هنر پیشه سالخورده فیلم های ترسناک که تصمیم گرفته است هنرپیشگی را کنار بگذارد و دیگری جوانی به نام بابی تامپسون، عاشق تفنگ و تیراندازی، که همراه همسر و خانواده اش زندگی می کند و تبدیل به یک قاتل سریالی می شود. فیلم داستان این دو شخصیت را به صورت موازی به پیش می برد، دریک سو اورلاک سعی می کند خود را از ایفای نقش در فیلم های ترسناک خلاص کند و در سوی دیگر بابی، که تبدیل به یک موجود ترسناک در اجتماع واقعی می شود. در نهایت سرنوشت این دو شخصیت طی ماجراهایی با هم پیوند می خورد و ...

سینما دوستان، پیتر باگدانویچ را با فیلم "آخرین پرده نمایش" در سینما می شناسند، فیلمی جزو شاهکارهای سینما، که هر بار تماشای آن لذتی مضاعف دارد. باگدانویچ را می توان جزو فیلمسازانی دانست که راجر کورمن، استاد ساخت فیلم های رده بی (B Movies)، به دنیای سینما معرفی کرد. کورمن پس از کشف استعداد باگدانویچ، به او پیشنهاد کرد که می تواند هر فیلمی که می خواهد بسازد به شرط این که دو محدودیت را قبول کند، یکی این که صحنه های پایانی فیلم "وحشت" (ساخته خود کورمن) را در فیلم به کار گیرد و دیگری بوریس کارلوف، هنرپیشه معروف نقش فرانکنشتاین را تنها به مدت دو روز استفاده کند. باگدانویچ با قبول این شروط و همچنین بودجه محدود، فیلم "هدف ها" را با فیلم نامه ای که با همکاری ساموئل فولر و همسرش پولی پلات نوشت، ساخت. این فیلم به عنوان فیلم اول یک کارگردان، فیلمی قابل اعتنا بود که ظهور کارگردانی با استعداد را نوید می داد.

باگدانویچ در فیلم "هدف ها"، با به کارگیری دو خط داستانی، به نوعی خشونت و وحشت روی پرده سینما را با خشونت در زندگی واقعی مقایسه می کند. بایرون اورلاک، با بازی بوریس کارلوف، هنرپیشه سالخورده فیلم های ترسناک، در فیلم اذعان می کند که وحشت روی پرده سینما با وحشتی که در جامعه مدرن وجود دارد، هیچ سنخیتی ندارد. در مقابل بابی، با یازی تیم اوکلی، شخصیتی است که بیانگر نوعی از وحشت موجود در اجتماع واقعی است. در واقع شخصیت بابی با الهام از شخصیت واقعی چارلز ویتمن، تک تیرانداز جوانی که در تکزاس در سال 1966 از بالای یک برج مردم را مورد هدف قرار می داد، ساخته شده است. همچنین در صحنه ای از فیلم مشخص می شود که نام فیلم (Targets) نام یک کمپانی اسلحه سازی است.

فیلم در بعضی سکانس ها بسیارواقعی جلوه می کند و گویا با یک فیلم مستند در مورد خشونت روبرو هستیم، استفاده از بوریس کارلوف که به نوعی نقش خودش را بازی می کند، بازی قابل باور و خالی از اغراق تیم اوکلی، عدم وجود موسیقی متن، تعلیق در صحنه های پایانی پیوند دو شخصیت فیلم، ترس و دلهره ای درونی را به بیننده القا می کند ...

7.5/10

۲ نظر:

سرپیکو گفت...

این فیلم باگدانوویچ رو دارم، اما هنوز فرصت ندارم ببینم!"آخرین نمایش فیلم" شاهکاره!

سید آریا قریشی گفت...

این فیلم باگدانوویچ در کنار آخرین نمایش فیلم محشرن. خیلی برام لذت بخش بود تماشای چنین فیلمی به کارگردانی یک عشق فیلم واقعی.