(ترجمه نوشته ای در مجله بیگ پیکچِر)
واقع شده در مرکز اسپانیا، و در مرکز تصورات سینمایی کشور، مادرید همیشه بخشی جدایی ناپذیر از سینمای اسپانیا بوده است. نیکلاس پیج نگاهی می اندازد به بهترین فیلمهای به تصویر در آمده در این شهر تاریخی.
مرگ یک دوچرخه سوار (خُوان آنتونیو باردِم) - 1955
در کنار دوست و همکار دیرینه اش، لویس گارسیا بِرلانگا، خُوان آنتونیو باردِم (عموی بازیگر مشهور سینما خاویر) احیای سینمای اسپانیا را در سالهای دهه 1950 منجر شدند. شاید موفق ترین فیلمش در آن دوره خاص، "مرگ یک دوچرخه سوار"، دغدغه های زوال اخلاقی بورژوازی اسپانیایی تحت سلطه فرانکو را در بردارد. فیلم، پروفسور دانشگاهی به نام خُوان (آلبرتو کُلوزاس) را دنبال می کند که با ماشینش با یک دوچرخه سوار تصادف می کند و او را می کشد و از صحنه تصادف فرار می کند. سرانجام گناه و سرنوشت، او را گرفتار می کند.
آموزش بد (پِدرو آلمودوار) - 2004
بی شک موفق ترین و تاثیرگذارترین فیلمساز نسل خود، پدرو آلمودوار نامی است که دهه های اخیر، نه تنها با سینمای اسپانیا، بلکه با مادرید مترادف شده است." آموزش بد" (2004) ساخته آلمودوار و با بازی گائل گارسیا برنال و فِلِه مارتینس، از حرفه یک کارگردان بسط پیدا می کند، رابطه میان دو مرد جوان را به تصویر می کشد. فیلم در مادرید در سال 1980 آغاز می گردد قبل از اینکه به جزئیات تجربه های پیشین دو مرد در باب عشق، مدرسه و سینما در سال 1960 رجعت نماید.
چشمانت را باز کن (آلِخاندرو آمِنابار) - 1997
فیلمی که منبع الهام برای فیلمی با حضور تام کروز "آسمان وانیلی" (در کنار پِنِلوپه کروز) در سال 2001 شد، "چشمانت را باز کن" ساخته آلخاندرو آمنابار داستان تراژیک جوانی ثروتمند و زنباره ای افراطی است، به نام سزار (ادورادو نوریِگا)، که صورتش در تصادفی شدیدا دِفُرمه شده است، تصادفی در رابطه با معشوقه ای قدیمی. تصادف و رویدادهایی که مسبب آن بودند، توسط سزار – در حالی که نقابی کنجکاوی برانگیز برای پنهان کردن صورتش پر چهره زده – برای روانپزشکش به صورت فلاشبک بازگو می شود، که در این حین ما حقایق مخوفی را در ورای این ماسک در می یابیم.
س.ک.س و لوسیا (خولیو مِدِم) - 2001
شخصیت جوان عنوان فیلم در "س.ک.س و لوسیا" ساخته خولیو مِدِم (با بازی پاز وِگا) به عنوان یک پیشخدمت در مادرید کار می کند تا این که خبر مرگ دوست پسرش لورنزو (تریستان اُلوا) را می شنود. از این فقدان در هم می شکند و در تمنای گریز از مشکلات زندگی شخصی اش، تصمیم می گیرد که به جزایر اسرار آمیز بالِریک برود، چایی که دوست پسر مرحومش، اغلب از آنجا حرف می زد. آنجا، او با کارلوس (دانیل فِریره) و اِلِنا (ناخوا نیمری) دوست می شود، و بعد از آن در می یابد که او بیشتر از آنچه که انتظار داشت، می تواند با آنان نقاط مشترک داشته باشد.
نام آلمودوار در واقع از کلمه عربی المُدوَر به معنای گرد گرفته شده است.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
سلام
ممنون از مطالب خوبي كه ميذارين. از بين اينا سكس و لوسيا رو ديدم كه با وجود شروع خوبش ازش خوشم نيومد. فيلمساز ريتم فيلمشو از دست داد كاملا. بقيه رو هم كه نديدم متاسفانه
ارسال یک نظر